نقل مىکنند واعظى در محضر میرزاى بزرگ (شیرازى) روضه حضرت زینب علیها السلام را مىخواند. وقتى به این جمله رسید که: «أُدْخِلَت على ابن زیاد و علیها أرذل ثیابها؛ او (حضرت زینب علیها السلام) را بر ابن زیاد وارد کردند در حالى که پستترین جامهها بر تن داشت». مرحوم میرزا گفته بود: بقیه روضه را نخوان، بگذار گریه کنیم و حق این روضه ادا شود، سپس بقیه روضه را بخوان.
«این روضه که حضرت زینب علیها السلام، دخت امیر مؤمنان على علیه السلام و اخت العباس علیه السلام را در مجلس امثال یزید و ابن زیادِ شرابخوار و میمون باز وارد کنند آن چنان سنگین و جان سوز است که اگر آزاد مردى از سنگینى چنین مصیبتى جان دهد، واقعهاى شگفت نیست».
-------------------------------------------------------------------
اخلاص شیخ عباس قمی
نقل شده است که پدر شیخ عباس قمى به مسجد امام حسن عسکرى علیه السلام رفته بود. در آن مسجد واعظى منبر مى رفت و داستانهاى کتاب منازل الآخرة، نوشته شیخ عباس قمى را از روى کتاب براى مردم مى خواند و افراد زیادى پاى منبر او حاضر مى شدند. روزى پدر شیخ عباس به او مى گوید: ببین فلان واعظ که در مسجد امام حسن عسکرى علیه السلام منبر مى رود، چه زیبا موعظه مى کند، تو نیز از او یاد بگیر و سعى کن مثل او منبر بروى. شیخ عباس چیزى نمى گوید و پدرش چندین بار این سخن را تکرار مى کند.
مرحوم شیخ حتّى یک بار هم نگفت آنکه تو در پاى منبرش حاضر مى شوى، به سبب خواندن کتاب من منبرش چنین رونقى گرفته است.
«این روضه که حضرت زینب علیها السلام، دخت امیر مؤمنان على علیه السلام و اخت العباس علیه السلام را در مجلس امثال یزید و ابن زیادِ شرابخوار و میمون باز وارد کنند آن چنان سنگین و جان سوز است که اگر آزاد مردى از سنگینى چنین مصیبتى جان دهد، واقعهاى شگفت نیست».
-------------------------------------------------------------------
اخلاص شیخ عباس قمی
نقل شده است که پدر شیخ عباس قمى به مسجد امام حسن عسکرى علیه السلام رفته بود. در آن مسجد واعظى منبر مى رفت و داستانهاى کتاب منازل الآخرة، نوشته شیخ عباس قمى را از روى کتاب براى مردم مى خواند و افراد زیادى پاى منبر او حاضر مى شدند. روزى پدر شیخ عباس به او مى گوید: ببین فلان واعظ که در مسجد امام حسن عسکرى علیه السلام منبر مى رود، چه زیبا موعظه مى کند، تو نیز از او یاد بگیر و سعى کن مثل او منبر بروى. شیخ عباس چیزى نمى گوید و پدرش چندین بار این سخن را تکرار مى کند.
مرحوم شیخ حتّى یک بار هم نگفت آنکه تو در پاى منبرش حاضر مى شوى، به سبب خواندن کتاب من منبرش چنین رونقى گرفته است.